چند وقته اومدم دانشگاه انگاری تموم غصه های دنیا ریخته رو سرم. نمیدونم چمه ! اصن حالم جالب نیس !
نمیدونم آخه چرا اینجوری شدم ؟!!! مگه چی دیدم؟ چی شده ؟ چیکار کردم ؟ البته خب شاید بدونم. همون روز اول که رسیدم یکیو دیدم که همه خاطرات دو ترم گذشته یادم اومد ! همه دلتنگیا رو دلم سنگینی کرد. اون که نمی فهمید با بغض باهاش حرف میزدم . هنوزم مثل قبل خوشگل و باوقار.
هنوزم همون قدر دوسش دارم.
خدایا یه کار کن اینو نخونه. میدونم ناراحت میشه.
بد دلم گرفته! ای خدا! باید گریه کنم سبک بشم!
چه بد دل گیرم امشب / باز در دلم غوغاییست / خدایا ، آرامم کن ، آتش است در دلم / وای خدایا / ببار بر من / ببار