یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت
یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت

فراموشی

به این نتیجه رسیدم اگر بخوام یه چیزی رو فراموش کنم باید تا  ته ته و عمقش بروم، یعنی اگر قرار باشه آدمی از ذهنم محو شود و فراموش حاصل شود، حالا نه فراموشی کامل، فراموشی که دیگر توی ذهنم نباشد، که فکرش آزارم ندهد، نوعی فراموشی که به زندگیم صدمه نزد، باید حل بشم، عمیق بشم، توی این آدم توی این رابطه، و برم تا جایی که حس کنم این آدم چیزی نداره برام، این آدم دیگه آدم من نیست، اون روز وقتی از خواب بلند بشم ته ذهنم یه جای خالی داره که از این خالی بودن احساس ناراحتی ندارم فقط شاید دلتنگ باشم.


به یک استکان حرف بپیوندید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد