درون من پسر بچه ای رویاساز و پر آرزو زندگی میکند که گاهی برای خوراکی و بغل کردن من بیرون میاد از خونه ی بازیش... من از همه ی بهونه هایی که اونو بیرون میکشه از اتاقکش استقبال میکنم. گاهی دست و بالش بسته س و بهونه هاش عملی نمیشه. گاهی هم سمج، درگیر، به نتیجه میرسه.
و در اخر ما میمانیم و یه قلم و یه کاغذ سپید ...
زیبا بود از خوندن مطالبتون استفاده کردم
دوست داشتید به منم سری بزنید افتخاریست
آرزومند آرزوهاتون ... در پناه خدا