میم مثل ... موقعی که میخوای مانور بدی مانعی ممانعت میکنه با مانورت و مأموریتت مالیده میشه.
پ.ن : دخترایی که فکر میکنن با یه دوست دارم اومدیم خواستگاریشون
در آن سوی غریبی ها
صدایم کن
چه دلگیر است باران
تو یادم کن
قسمت بارانِ من
جاری شدن بی توست
ای آسمان من غریبم
تو یادم کن
(پوریا.عباسی)
در آغوش تو انگار
چه سرد می وزید نسیم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا باز به آغوشت
ماه هاست محتاجم
(پوریا.عباسی)
شاید آن روز که باران میزد
بی دریغ از دل ابری هوا
آفتاب میخواستم
و گمان میکردم
که به دریای دلم
تو همان رهگذری
نکند بار دگر
دل باران زده ام
بچگی کرده و باز
در پیِ آفتاب است!
(پوریا.عباسی)