یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت
یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت

شاید سخت باشد.

راستش را بخواهی مدت زیادی نبود که وارد رابطه ی اشتباهی شده بودم که همه ی زندگی رو برام سخت کرده بود. هر روز ناراحتی و اعصاب خوردی از دیدن و ندیدن و بودن و نبودن و شنیدن و نشنیدن و خیلی چیزهای دیگه ای که نباید هیچوقت یه نفر رو ناراحت کنه. از اونجایی که معتقدم همه چی میتونه درست بشه بارها و بارها سعی کردم درستش کنم اما خب نشد که نشد.

همیشه یادت باشه رابطه ی اشتباه رو یا باید درست کرد یا تموم. من که تموم کردم چون درست نمیشد. حالا زندگیم رنگ و بوی آرامش گرفته و میتونم با خیال راحت به زندگیم برسم. بدون اینکه شب بخوام با ناراحتی و فکر های بدرد نخور وارد رختخواب بشم.

اما مسئله ی مهم این هست که چیزی نگذشت که وارد یه رابطه ی جدید شدم. رابطه ای که طرف مقابل جدید نبود اما این مرحله جدید بود. کسی که چهارسال از من بزرگتر هست به من پیشنهاد ازدواج داده و من نمیدونم باید چه تصمیمی بگیرم. مطمئنا اگر فرد مورد اعتمادی نبود خیلی راحت میشد ازش گذشت. اما حالا یه اتفاق تازه افتاده. طرف مقابل دختری مهربان، با ادب، با فکر بزرگ، خانواده دار، اندیشه ای شبیه به من و رفتاری کاملا مثبت گرا هست که میشه روی بودنش حساب باز کرد.

همه ی این حرف ها خیلی جواب واضحی داره اما من، کمی تردید دارم از اینکه میتونم یا نه؟! بزرگتر بودنش اتفاق بزرگی نیست، مسئله ی اصلی وارد رابطه شدن هست. آیا این رابطه انتهای خوبی داره یا نه!‌ میشه خوشبخت بود یا نه! و خیلی سوال هایی که نمیدونم توی بیست و شش سالگی چه جوابی باید بهش بدم.

نظرات 4 + ارسال نظر
ساقی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 12:06 ق.ظ http://saghism.blogsky.com

ایشون به اقتضای سنش طبیعیه دغدغه ازدواج داشته باشه ولی شما فقط 26 سالته. بهتره زمان بدی به رابطه. باهاش صادق باش و بگو که به زمان بیشتری نیاز داری که با اطمینان رابطه رو پیش ببری. بیشتر بشناسش. شناختن آدمها خیلی پروسه زمانبریه.

طبیعتا همینطور هست و گاهی هیچوقت نمیشه یه نفر رو شناخت.
منم هم برای ارامش خودم هم طرف مقابل فعلا دست نگهداشتم و این اتفاقا رو با عجله ادامه نمیدم . ممنون از نظرت

Beny20 سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 12:18 ق.ظ http://beny20.blogsky.com

سلام ..
اصلا وارد این رابطه نشووو
بشه ک دوست باشین بهتره ..
خیلی دیدم اینجور رابطه ها
اولش خوشه هاا بعدش داغونیه ...

ممنون از نظرت . خب انقدرها هم نباید بد بین بود ولی خب شرایط دشوار رو هم نباید صرف نظر کرد

PaRi چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 05:08 ب.ظ http://magicgirl.blogsky.com

سلام... خوبه که منطقی فکر میکنی و وقتی میبینی رابطه فایده ای نداره تمومش میکنی و اهل پیچوندن نیستی.چون خیلیا جرات اعترافشو ندارن.
تجربه به من ثابت کرده که تو زندگی فقط باید به فکر خودت باشی. پس ببین آیا تو الان آمادگی اینو داری که با کسی وارد رابطه جدی منجر به ازدواج بشی یا نه.
اگه فکر میکنی الان زوده برات و از نظر مالی یا روحی استیبل نیستی واسه چنین تصمیماتی، خیلی صادقانه بگو بهش. و اگه فکر میکنی دیگه همچین دختری پیدا نمیکنی، پیشنهاد بده که مدتی با هم حرف بزنین و بیشتر آشنا شین و بحثای جدی رو بذارین واسه بعد.هرچند ۳۰ سالگی سنیه که دخترا احساس خطر میکنن و فکر میکنن دیر شده و باید زودتر ازدواج کنن.

منطقی فکر کردن بهترین راه برای رور موندن از اتفاقات بد پیش رو هست. اونم همچین مسیله ی مهمی.
طبیعی هست که توی این سن خودم رو هنوز پخته نبینم واسه رابطه ی طولانی مدت.
و به پیشنهادت فکر کردم و منطقی حرفم رو زدم و گفتم هنوز جا داره بیشتر فکر کنم و کنی ;)

شکستنی هستم پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1400 ساعت 12:53 ب.ظ http://ziardecor.ir///

تنها کلمه ای که میتونم بهتون بگم اینه که مشاوره بهترین گزینه است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد