یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت
یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت

همکلاسی ...

این آسمان بی‌ابر
نمی گذارد که من

لَختی تو را فراموش کنم


به یک استکان حرف بپیوندید


وصیت نامه

حالا که نمی آیی ، من هستم و یه وصیت نامه . من که چیزی ندارم جز یک دل که برای تو و یک دفتر شعر آن هم برای همه



به یک استکان حرف بپیوندید


رونوشت به بعضیا

هر روز با خودم فکر میکنم این روزها که نیستی ، تا سحر چی میشه ؟!

به چیا باید فکر کنم ؟ به همه ی خاطره ها ؟ یا به نبودنت ؟ به قبل از تو یا بعد از تو ؟

فقط اینو میدونم که دیگه نیستی ... من موندم و یه عالمه خاطره ...



رونوشت به بعضیا ( همکلاسی)


به یک استکان حرف بپیوندید


فقط واسه رفع تکلیف بود

صرفا جهت اطلاع

.

.

.


اینکه واسه خودت کسی هستی دلیل نمیشه واسه منم کسی باشی ...




به یک استکان حرف بپیوندید

اعتراف

اعتراف می‌کنم
اعتراف می‌کنم که ضعیف هستم،

ضعیف در مقابل کسانی که دوستشان دارم.



به یک استکان حرف بپیوندید

دل به دل راه داره …

من به شدت معتقدم دل به دل راه داره … نه اینکه اگه یه نفر یه حسی رو به نفر دیگه داشت اون یکی هم همون حس رو داشته باشه، نه! دقیقا به معنای اینکه اگه یکیشون یه حسی رو داشت طرف مقابل اون حس رو درک کنه.


به یک استکان حرف بپیوندید

شاید.....

رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
دلم گرفته بود همینجوری اینو نوشتم…..



به یک استکان حرف بپیوندید

تو را کم دارم!

آغوشم خسته است
شانه هایم خسته است
چشمهایم خسته است
نبضم آهسته میزند
.
.
.
.
تو را کم دارم!

 

به یک استکان حرف بپیوندید

فراموشی

به این نتیجه رسیدم اگر بخوام یه چیزی رو فراموش کنم باید تا  ته ته و عمقش بروم، یعنی اگر قرار باشه آدمی از ذهنم محو شود و فراموش حاصل شود، حالا نه فراموشی کامل، فراموشی که دیگر توی ذهنم نباشد، که فکرش آزارم ندهد، نوعی فراموشی که به زندگیم صدمه نزد، باید حل بشم، عمیق بشم، توی این آدم توی این رابطه، و برم تا جایی که حس کنم این آدم چیزی نداره برام، این آدم دیگه آدم من نیست، اون روز وقتی از خواب بلند بشم ته ذهنم یه جای خالی داره که از این خالی بودن احساس ناراحتی ندارم فقط شاید دلتنگ باشم.


به یک استکان حرف بپیوندید