یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت
یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت

کجاست خدا ؟

گلوله نمی دانست
تفنگ نمی دانست
شکارچی نمی دانست
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد

خدا که می دانست. نمی دانست؟


برگرفته از گوگل باز : shadi ghafghazi



به یک استکان حرف بپیوندید


نظرات 5 + ارسال نظر
عاشقان چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ http://ILIYA-LOVERS.blogfa.com

ایلیا «میم» رام الله در میان پیروان خود، به نام‏های متعددی خوانده شده است.
برخی از پیروان استاد ایلیا «میم» او را «آواتار» به معنی «تجسّم جریان حقیقت»، «روح مجسّم حق» و «تجسّم الهی» نامیده‏اند. www.oloombateni.org

www.oloombateni.blogsky.com

مرتضی چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://hoqooqi.blogsky.com

یاد یه استکان لبخند پویا بیاتی افتادم !

توی خلوت پر از همهمه ام که صدایی به صدا نمیرسه

اگه میتونی منم دعا بکن که دست من به خدا نمیرسه

دقیقا

کرانه چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

سلام
آره
آدم دلش می سوزه
خدا که می دونست
...........
پس چرا چیزی نگفت
ما که نمی دونیم مصلحت پرنده چی بوده
بلاگ قشنگی داری
خوشم اومد

والا منم نمیدونم چرا چیزی نگفت ! فکر کنم میخواسته ببینه چی میشه .

مرسی. تشکر که به وبلاگم سر زدین

رامین چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

فقط خدا صلاح پرنده را میدانست..
سلام

و خدا داند و بس

سلام

کرانه چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

خب از خودم می نویسم دیگه
مگه خودت از چی می نویسی

منم از خودم مینوسیم و چندتا کپی از دیگران . اما شما ( ناراحت نشینا ) کپی و چندتا از خودتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد